این مقاله توسط دکتر جن نَش، روانشناس – مبتلا به دیابت نوع 1 – نوشته شده است.
افراط در خوردن حالتی است که شاید همه ما دست کم یک بار آن را تجربه کرده باشیم:
قبل از هر چیز بدانید که این حالت بسیار طبیعی و بخشی از خصوصیات انسانی ما است، پس لطفا خیالتان راحت باشد! در واقه ما به این شکل تکامل یافتهایم، زیرا مدتها پیش یعنی در گذشته تکاملی ما غذا بسیار کمیاب بود. بنابراین ما به معنای واقعی کلمه باید غذا را می دیدیم و آن را می خوردیم – زیرا این کار باعث بقای ما می شد.
مشکل امروز ما این است که دنیای اطراف ما به سرعت چشمگیری رو به ترقی است و غذا همه جا به راحتی در دسترس است. اما مغز ما کمی در این زمینه تنبل است و هنوز خودش را با شرایط وفور مواد غذایی وفق نداده است. یعنی هنوز گمان می کند که غذا بسیار کم است و به ما دستور می دهد تا جایی که می توانی به خوردن ادامه بده.
البته شاید گاهی اوقات زیاده روی در خوردن بد نباشد، اما آن روی سکه اینطور نیست؟ من دوست دارم اسم این حالت را «عذاب وجدان پر خوری» بگذارم.
این افکار معمولا «صبح بعد از شب مهمانی» به ذهنمان می رسد – چرا به خوردن دو، سه یا چهار شکلات اکتفا نکردم؟ چرا همه شکلات ها را خوردم؟
و بعد وعده و وعیدهایی که به خودمان می دهیم شروع می شود: دفعه بعد فرق خواهد کرد، من اگر اراده، انگیزه و انضباط شخصی و … بیشتری داشته باشم، می توانم خودم را کنترل کنم.
اراده، انگیزه، انظباط- این ها کلماتی است که خیلی در رابطه با غذاخوردن از آن ها استفاده می کنیم، اینطور نیست؟ در حقیقت، در مورد آن ها به گونه ای صحبت می کنیم که انگار این ویژگی ها در وجود ما نیست، اما ما بیشتر آن ها را در دیگر زمینه های زندگی خود به وفور داریم.
چطور می شود که میتوانیم مهارتهای انگیزه، اراده و انضباط را در سایر زمینههای زندگیمان به کار ببریم، اما در مورد غذا خوردن از انجام آن ها عاجزیم؟ خوب، اغلب دلیلش این است که روش انجام آن به ما نشان داده نشده است.
بسیاری از ما در نسلی بزرگ شدیم که غذا به وفور در دسترس نبود – به ما یاد داده بودند که «بشقابهایمان را تمام کنیم»، «غذا را هدر ندهیم» و «به بچههای گرسنه فکر کنید»، و البته در آن زمان خوب غذا خوردن واقعا یک کار لذت بخش بود، نه یک اتفاق روزمره که در حال حاضر به راحتی در دسترس است.
در نتیجه، بسیاری از ما این فرصت را نداشته ایم که مهارت های خود را به حوزه غذا تعمیم دهیم. اینجاست که یک رویکرد مبتنی بر ذهنیت وارد می شود …
این کار به شما کمک می کند تا این مهارت های از دست رفته را توسعه دهید که برای بسیاری از افراد، قطعات گمشده سفر کاهش وزن آن ها به حساب می آید.
بیشتر روش های کاهش وزن برای آگاهی دادن به ما عالی هستند.
بیشتر روش های کاهش وزن برای آگاهی دادن به ما عالی هستند – به ما می گویند «چه» بخوریم و «چقدر» بخوریم – اما به ندرت مهارت هایی برای برخورد با غذا در دنیای واقعی را آموزش می دهند و مهمتر از همه، تمرکز ما را در وهله اول به فکر کردن در مورد «چرا» تغییر می دهند.
در اینجا رویکرد متفاوتی برای افکار مربوط به «پرخوری» ارائه شده است. همانطور که در مثال های قبل گفته شد، زندگی پر از لحظاتی است که در آن تصمیم می گیریم در برابر انجام کاری که می خواهیم واقعا مقاومت کنیم.
ما مهارت های مقاومت در سایر زمینه های زندگی خود را داریم، بنابراین دعوت امروز این است که ببینید که آیا می توان این مهارت را در زمینه غذاخوردن هم توسعه داد؟
نکته کلیدی این است که از همین امروز «متعهد» به کاهش غذایمان باشیم – همانطور که «متعهد» هستیم کارمان را از دست ندهیم، پدر و مادر خوبی باشیم، خیانت و یا دزدی نکنیم. به عبارتی به همان روشی که در دیگر جنبه های زندگی متعهد باقی می مانیم، غذا خوردن را هم کاری مانند آن ها در نظر بگیریم. به نظر سرگرم کننده می آید.
متعهد شوید به همان شیوه ای که ممکن است در قبال شریک زندگی، کار یا فرزندانتان مسئولیت پذیر هستید، در قبال پرخوری هم همینطور باشید. فقط یک بازی با آن انجام دهید، ببینید چه حسی دارد و اگر در طول این بازی وسوسه شدید، مهارت «مقاومت» یا «تاخیر» را در هنگام بروز میل به پرخوری تمرین کنید.
این نکته را بدانید که اگر این کار در ابتدا برای شما «آزاد دهنده است»، صرفا تمرین ماهیچه جدیدی به نام تحمل تاخیر در غذا خوردن است.
همانطور که سختی از خواب برخواستن و بیرون آمدن از رختخواب برطرف می شود، سختی کم کردن غذا نیز با تمرین و مرور زمان از بین می رود.
این یک مهارت است، درست مانند رانندگی، اگر مایلید روی صندلی رانندگی بنشینید و آن را امتحان کنید، با تمرین در کوتاه ترین زمان پیشرفت خوبی خواهید کرد!
منبع: diabetes.org.uk / ترجمه: فاطمه شهابی