فرقی نمیکند پایان زندگی خودمان باشد یا یکی از عزیزانمان، مرگ قطعیت و امری مسلم است که همه روزی با آن روبرو خواهند شد و البته دانستن این امر اجتنابناپذیر به این معنا نیست که شما برای مقابله با مرگ و غم و اندوه پس از آن آمادگی لازم را خواهید داشت.
پارادوکس زندگی این است که پیری سالم و افزایش طول عمر به معنای این است که شما در طول زندگی خود تجربیات بیشتری از مرگ خواهید داشت. همانطور که سن ما بالا میرود، اتفاقهایی برای افراد پیرامونمان رخ میدهد. در گذر زمان، ممکن است بسیاری از عزیزانمان یا کسانی که میشناسیم و برای ما افرادی مهم هستند به بیماریهای مزمن یا لاعلاجی مبتلا میشوند و حتی عدهای را در جریان زندگانی خود از دست بدهیم و شاهد مرگ آنها باشیم.
نتیجه زندگی طولانیتر این است؛ همانطور که به سالهای پایانی زندگی خود میرسیم و دوران “پیری” را تجربه میکنیم، همچنان در حال از دست دادن دوستان و عزیزان خود طی تصادفات، بیماریها و … هستیم.
مرگ بخشی طبیعی از زندگی و پیامدی اجتنابناپذیر از پیری است، با این وجود، باز هم همه افراد عمیقاً تحت تأثیر آن قرار میگیرند. در واقع، قرار گرفتن مداوم در معرض مرگ یکی از دلایل رایج افسردگی در افراد مسن است.
با این حال، دانستن اینکه مرگ در نهایت به نوعی زندگی همه رو تسخیر میکند، میتواند به این معنا باشد که فرد میتواند در مورد کنارآمدن با فرآیند مرگ و سوگواری کردن چیزهای جدیدی یاد بگیرد و نوع دیگری رفتار کند. ممکن است نتوانید درک کنید که تجربه غم و اندوه (برای زندگی خود یا دیگران) چه احساسی خواهد داشت، بنابراین داشتن یک سیستم حمایتی و مهارتهای لازم برای مراقبت از سلامت روان شما، میتواند تکیهگاهی محکم و امن باشد.
اینطور به نظر میرسد که برخی افراد ذاتاً با مرگ در صلح و آرامش هستند. فرقی نمیکند چه در عنفوان جوانی باشند و یا در سالهای پایانی یک عمر طولانی به سر میبرند. از سویی دیگر، برخی از افراد صرفنظر از اینکه چقدر پیر میشوند یا هر چند وقت یک بار، مرگ یکی از عزیزانشان را تجربه میکنند، رویارویی با روند مرگ برایشان بسیار سخت و طاقتفرسا است.
گرچه شخصیت و تجربیات منحصربهفرد شما بر نحوه تفکر و احساساتان در مورد مرگ تأثیر میگذارد، با این حال، عوامل دیگری نیز وجود دارد. برای مثال، فرهنگی که در آن بزرگ شدهاید، همچنین فرهنگی که در هر زمان در آن زندگی میکنید، باورها و تصورات شما را در مورد مرگ شکل میدهد؛ حتی نحوه درک و واکنش سایر افراد در زندگی شما به غم و اندوه نیز بر احساساتتان تأثیر میگذارد.
ادراک شما نیز ممکن است تغییر کند، زیرا تجارب بیشتری از مرگ بدست آوردید. همچنین این حالت در برخی شرایط ممکن است بیشتر احساس شود، مثلاً زمانی که زندگیتان در اثر وجود نوعی آسیب جدی یا بیماری تهدید میشود.
هنگامی که درباره کنار آمدن با مسئله مرگ صحبت میشود، چندین مؤلفه وجود دارد که حتماً باید آنها را نظر گرفت. علاوه بر تجربه عاطفی، عناصر روحی یا وجودی و همچنین جنبههای فیزیکی مرگ (به ویژه اگر در موقعیت مقابله با فناپذیری خودمان) وجود دارد.
هر یک از مؤلفههای مسئله مرگ به مجموعهای از ابزارهای متفاوت برای مقابله نیاز دارد؛ اما داشتن مهارتهایی که برای نزدیک شدن به هر جنبه به صورت جداگانه نیاز دارید، به شما کمک میکند تا از تجربه منحصربهفرد خود در غم بگذرید.
ظاهر و احساس مرگ در بدن به علت اصلی آن بستگی دارد. مرگ چقدر طول میکشد، آیا باعث درد یا علائم دیگر میشود و حتی ظاهر بدن در طول این فرآیند متفاوت خواهد بود.
گاهی اوقات، فرآیند فیزیکی مُردن خیلی سریع اتفاق میافتاد و تقریباً بدون درد است – مانند تصادفی ناگهانی که باعث به وجود آمدن حادثهای مرگبار میشود. در مواردی دیگر مانند سرطان، مرگ ممکن است فرآیندی طولانیمدت باشد که نیاز به مراقبت مداوم برای مدیریت درد دارد.
گرچه زمان و تجربه مرگ ممکن است از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد، اما به طور کلی مراحل فرآیند فیزیولوژیکی مرگ تقریباً به یک صورت اتفاق میافتد. در واقع، برای اینکه مرگ اتفاق بیفتد، سیستمهای خاصی در بدن باید از کار بیوفتند. اگر فردی در یک تصادف رانندگی مرگبار باشد، ممکن است بلافاصله در اثر آسیب به اندامهای حیاتی جان خود را از دست بدهد. برای مثال، هنگامی که ستونفقرات و جمجمه درگیر هستند، آسیب به مغز میتواند باعث از دست دادن هوشیاری فرد، قطع خونرسانی به بدن و قطع ارتباط بین مغز و اندامهای حیاتی شود.
هنگامی که فردی بر اثر یک بیماری لاعلاج میمیرد، سیستمهای اندام بدن به مرور کندتر کار میکنند. به تدریج آگاهی آنها از آنچه در پیرامونشان رخ میدهد کمتر میشود و ممکن است بیشتر بخوابند.
فردی که در حال مرگ است ممکن است شروع به کمتر خوردن و نوشیدن کند یا اصلاً فرآیند تغذیه در وی متوقف شود. هر چه مرگ نزدیکتر باشد، تنفس کم عمقتر میشود و گاهی اوقات صدایی متمایز از «خس خس» ایجاد میکند. به گفته سازمان بهداشت جهانی (WHO) مرگ چه به صورت ناگهانی اتفاق بیوفتد و یا مرگی تدریجی باشد، به لحاظ بالینی زمانی اتفاق میافتد که تمام عملکردهای حیاتی بدن (از جمله فعالیت مغز، جریان خون و تنفس) متوقف شود.
قطعاً رسیدگی به درد جسمی و ناراحتی ناشی از مرگ در اولویت خواهد بود. گرچه ممکن است گفتگو در مورد مراقبتهای پایان زندگی دشوار باشد، اما بسیار اهمیت دارد که شما و عزیزانتان در مورد اولویتها قبل از فرارسیدن زمان مرگ با یکدیگر صحبت کنید.
مداخلاتی مانند بستری شدن بیمار در بیمارستان یا در منزل و یا مراقبتهای تسکینی برای کاهش درد و کمک به فردی که در حال مرگ است باید در طول این فرآیند تا حد امکان راحتی و آرامش را برای وی فراهم کند. همچنین داروهایی برای تسکین درد، القای آرامش و خواب و درمان اضطراب استفاده میشود که علاوه بر روشهای غیردارویی برای رفع این نیازها، در بیشتر موارد برای بیمار تجویز میشود.
اینکه کدام مداخلات انتخاب شوند، در چه زمانی شروع شوند و تا چه مدت استفاده شوند به ترجیحات ابراز شده توسط فردی که در حال مرگ است و همچنین توصیههای پزشکانی که بر مراقبتهای پایان عمر او نظارت میکنند، بستگی دارد.
اگر در حال مراقبت از فردی با چنین وضعیتی هستید، تجربه شما از بخش فیزیکی فرآیند به حواستان بستگی دارد: چیزهایی که میبینید، میشنوید، بو میکنید و میتوانید لمس کنید. برای مثال، اگر بخواهید به آرامی صورت فرد بیمارتان را بشویید، ممکن است متوجه شوید که او بسیار رنگ پریده شده و پوستش لکهدار شده است یا اگر بخواهید عزیزتان را برای تعویض رختخوابش جا به جا کنید، شاید متوجه شوید که قسمت پایین بدن او تغییر رنگ داده است، چیزی مانند کبودی، جایی که خون در آن جا جمع میشود.
فرد در حال مرگ است ممکن است کنترل روده و سیستم ادراری خود را از دست بدهد و همین امر میتواند صحنهها، بوها و صداهایی ناخوشایند را ایجاد کند که برای هر فردی که مراقبت از چنین بیماری را بر عهده دارد بسیار سخت و دشوار است و در صورتی که فرد هنگام وقوع این مسائل هنوز هوشیار باشد، این احساسات فیزیکی برای او ناراحتکننده یا هشداردهنده خواهد بود. علاوه بر اینها، صحنهها و بوهای دیگری در ارتباط با مرگ وجود دارد که ممکن است برای اولین بار آنها را تجربه کنید. گرچه آنها بخشی طبیعی از فرآیند مرگ هستند، اما کاملاً طبیعی است که آنها احساس ترس، غمگینی و حتی احساس تهوع را در شما ایجاد کنند.
اگر در مراقبتهای فیزیکی از فرد بیمار و عزیز در حال مرگ خود درمانده شدهاید، میتوانید از یک پرستار دلسوز و آموزشدیده در بیمارستان یا پرستار آسایشگاه خصوصی درخواست کمک کنید تا به شما و خانواده شما کمک کرده و در واقع به نوعی او را برای کمک استخدام کنید.
احساسی که هر فرد نسبت به مرگ دارد، خواه متعلق به شخص دیگری باشد یا خود او، منحصر به شخص او و بر اساس تجربیات و باورهای اوست. اما در نهایت، برخی از احساسات مشترک وجود دارد که افراد در روند مرگ آن را تجربه میکنند. در این روند اغلب به مراحل تثبیت شده اندوه اشاره میشود، گرچه که نیازی به رعایت دقیق آنها نیست. شاید بخواهید آنها را به عنوان یک راهنما یا نقشه راه غیرخطی در نظر بگیرید.
هنگامی که کسی به سن پیری میرسد، یعنی سالهای زیادی از زندگیاش را برای تأمل و اندیشیدن به مرگ فرصت داشته است. این روند زمانبر در زندگی که چیزی کلی است پر از فراز و نشیب خواهد بود.
گرچه ممکن است افراد لزوماً مراحل غم و اندوه را با همان ترتیب یا شدت گفتهشده تجربه نکنند، اما احساسات خاصی وجود دارند که با مرگ در ارتباط است. به طور کلی، انکار و انزوا، خشم، چانه زنی، افسردگی و پذیرش به عنوان مؤلفههای عاطفی اصلی فرآیند سوگواری در نظر گرفته میشوند. برخی از افراد این احساسات را به ترتیب تجربه میکنند، اگرچه ممکن است عدهای دیگر مراحل را دوباره مرور کنند یا زمان بیشتری را در هر یک از مراحل بگذرانند.
انکار
اولین مرحله غم و اندوه، انکار است که فرد در آن تلاش میکند تا از درک اینکه عزیز از دست رفتهای دارد خودداری کند. آنها ممکن است برای نادیده گرفتن واقعیت تمام تلاش خود را بکنند یا حتی آن را با عزیزان یا پزشکان خود در میان بگذارند. مرحله انکار غم و اندوه در بیشتر موارد اولین و سریعترین واکنشی است که فرد از خودش نشان میدهد، اما با گذشت زمان شخص فرصتی برای فکر کردن و کنار آمدن با این قضیه پیدا کرده و از این مرحله عبور میکند.
خشم
در مرحله خشم فرد ممکن است احساسات خود را در درون، ظاهر و یا هر دو تجربه کرده و ابراز کند. آنها عصبانی هستند، زیرا احساس میکنند که هنوز برای مرگ آماده نیستند و یا “شایستگی” آن را ندارند. سپس آنها سراسر وجود خود را پر از خشم و عصبانیت کرده و ترجیح میدهند با دیگران تعامل و ارتباطی نداشته باشند. همچنین ممکن است فرد خشم و عصبانیت خود را بر سر اطرافیانش از جمله دوستان، خانواده و حتی پزشکان و پرستاران خالی کند.
چانه زنی
در نهایت، بیشتر افراد وارد مرحله چانه زنی میشوند. در صورتی که فرد اعتقادات مذهبی داشته باشد، ممکن است از قدرت بالاتر خود درخواست کند تا زندگی او را نجات دهد. آنها دعا میکنند و قول میدهند که مردمانی “خوب” یا “بهتر” از قبل باشند، فقط اگر خدا به آنها رحم کند.
گفتگو با سایر افراد در مرحله چانه زنی سوگواری اغلب حاوی عبارات زیادی است که با “اگر فقط…” آغاز میشود. این گفتگوها بیشتر در رابطهها چیزهایی است که فرد آرزو میکند کاش آنها را در گذشته انجام نمیداد (“اگر فقط سیگار نمی کشیدم …”) و یا بر روی چیزهایی تمرکز میکند که میداند آنها را از دست خواهد داد (“اگر فقط میتوانستم بزرگ شدن نوههایم را ببینم…”).
افسردگی
بیشتر افراد در مرحلهای از سوگواری افسردگی را تجربه خواهند کرد، گرچه ممکن است به شکلهای مختلفی بروز کند. زمانی که شخصی عزیزی را از دست میدهد، گذراندن یک دوره سوگواری واکنشی طبیعی است که از هر کسی انتظار میرود.
از سویی دیگر، هنگامی که شخصی در حال مرگ است، خودش برای خودش سوگواری میکند و غم و اندوهی فراوان در سینه دارد. چنین اندوهی حتی میتواند بسیار بیشتر و سختتر باشد تا از دست دادن جانش؛ زیرا فرد با نزدیک شدن به مرگ و وابستگی بیشتر به دیگران، برای از دست دادن استقلال و هویت خود عزادار میشود.
پذیرش
آخرین مرحله در سوگواری پذیرش است. این مرحله معمولاً به صورتی در نظر گرفته میشود که فرد با مرگ “در صلح” قرار گرفته است، اما این لزوماً به این معنا نیست که قرار گرفتن در مرحله پذیرش کار آسانی است و زمانی که فرد به این مرحله برسد احساس آرامش میکند و یا ترسهای آن به پایان میرسد.
در حقیقت، ممکن است فرد در آخرین مرحله سوگواری دیگر هیچ احساسی نداشته باشد و این غیرمعمول نیست، حتی این بیحسی میتواند به افراد کمک کند تا بهتر با مسئله مرگ کنار بیایند.
ممکن است برای رسیدن به مرحله پذیرش زمان زیادی طول بکشد و رسیدن به پذیرش به این معنا نیست که اگر وضعیت فرد تغییر کند، به مرحله قبلی باز نخواهد گشت.
داشتن یک شبکه حمایتی از خانواده و دوستان در هر مرحله از فرآیند سوگواری میتواند راهنمایی و آرامش را برای فرد به همراه داشته باشد، اما در هنگام مواجهه با فقدان، درخواست کمک حرفهای نیز کاری معمول است. مردم معمولاً به مشاوران غم و اندوه گروهها و روحانیون روی میآورند تا به آنها کمک کنند تا با غم و غضه خود کنار بیایند.
یکی دیگر از جنبههای احساسی فرآیند مردن، مفهوم «مرگ اجتماعی» است که میتواند از مدتها قبل از اینکه فرد علائم فیزیکی مرگ قریبالوقوع خود را تجربه کند، آغاز شود. هنگامی که فردی میداند به احتمال زیاد مرگ او در بازه زمانی خاصی قرار است اتفاق بیوفتد، مانند تشخیص نهایی سرطان، این مسئله بر زندگی اجتماعی آن فرد تأثیر بسزایی میگذارد.
این شرایط موجب میشود تا فرد از دیگران کنارهگیری کند و یا اگر بیماری او خیلی شدید باشد، ممکن است ناگزیر به ترک کار محل کار یا مدرسه شود، در نتیجه ارتباطات اجتماعی خود را از دست میدهد. آنها همچنین ممکن است از دوستان و خانواده کنارهگیری کنند و به افرادی منزوی تبدیل شوند، زیرا سعی میکنند تا با مرگ قریبالوقوع خود کنار بیایند و مایل هستند زمانی را برای تأمل در زندگی خود اختصاص دهند.
گاهی اوقات ممکن است فردی که میداند زمان مرگ او نزدیک است دچار انزوا و گوشهگیری شود، البته این کار را برای کنارهگیری از سایرین انجام نمیدهد، بلکه به این دلیل است که اطرافیانشان به درستی نمیدانند که به او چه بگویند یا چه کاری انجام دهند.
از طرفی ممکن است درک واقعیت مرگ برای دوستان و عزیزان آن فرد نیز مشکل باشد (خصوصاً زمانی که مرگ خودشان را به آن ها یادآوری میکند) و باعث میشود از قرار گرفتن در موقعیتی که مجبور به مقابله با آن هستند، اجتناب کنند. با این وجود، اینکه شخص دارای شبکه گستردهتری از حمایت جامعه است یا خیر، تفاوت مهمی ایجاد میکند. افرادی که در مناطق روستایی یا دور از خانواده زندگی میکنند ، ممکن است منابع اجتماعی زیادی در دسترس نداشته باشند و یا قادر به سفر به دیگر مناطق نباشند.
درست مشابه به آن، سالمندانی که در مراکز مراقبتهای طولانیمدت و خانههای سالمندان زندگی میکنند، اگر به ندرت کسی به آنها سر بزند، ممکن است سالهای «مرگ اجتماعی» را تجربه کنند. بنابراین، اگر از فردی مراقبت میکنید که سالها یا ماههای پایانی عمر خود را میگذراند، این نکته را مدنظر داشته باشید که حمایت اجتماعی بخش مهمی از مراقبت را شامل میشود.
اگر هرگز در موقعیتی قرار نگرفتهاید که ناگزیر به تفکر در مورد مرگ باشید، احتمالاً تحت تأثیر شدید احساسات خود در مورد از دست دادن عزیزتان و همچنین یادآوری اینکه شما نیز روزی مرگ را تجربه میکنید، قرار خواهید گرفت.
اگر در گذشته مرگ یکی از نزدیکان خود را تجربه کردهاید، مراقبت از عزیزی که این روند را طی میکند ممکن است خاطرات و اندوهی قدیمی را برای شما زنده کند. با این حال، گرچه ممکن است گاهی اوقات عزیزتان که در بستر بیماری است احساس نیاز کند و به چیزی احتیاج داشته باشد که شاید برای شما دشوار باشد و فشار زیادی به شما وارد کند، اما به یاد داشته باشید که همچنان سلامتی خودتان در اولویت است.
چرا که اگر شما به لحاظ عاطفی و جسمی خوب باشید، انرژی، قدرت، تمرکز و صبر کافی خواهید داشت تا به طور کامل در کنار فرد عزیز بیمار خود حضور داشته باشید و به نیازهای او رسیدگی کنید. با این حال، باید بدانید که کنار آمدن با عزیزی که در حال مرگ است و مراقبت از او کار آسانی نیست، بنابراین مهم است که از خودتان نیز مراقبت کنید و از دیگران نیز کمک بگیرید.
“یکی از احساسات الهامبخش درباره مرگ که مدام به آن بازمیگردم، داستان پسر کوچکی است که درگذشت. مادر پسر کوچولو دعایی کرد و گفت: “سام عزیز، ممنون که افتخار مادرت بودنت را به من دادی، خیلی به ما خوش گذشت. دوستت دارم. لطفاً برای ما دعا کنید”.
من همیشه این داستان را مثال میزنم، زیرا فکر میکنم که این طرز تفکر درباره مرگ قابل ستایش و قدردانی است. امیدوارم در مواجهه با مرگ یکی از عزیزانم بتوانم به این درجه از درک و آرامش برسم”. دکتر مارک استیبیچ
نیازهای مذهبی و معنوی در طی فرآیند مرگ بسیار فردی خواهد بود، اما حتی کسی که در طول زندگی خود با دین یا معنویت درگیر نشده است، ممکن است در مواجهه با مرگ، عمیقتر در مورد این مفاهیم تفکر کند.
هنگامی که در مورد اندیشیدن به زندگی در سطحی بزرگتر صحبت به میان میآید، از آن به عنوان تفکر وجودی یا گاهی اوقات بحران وجودی یاد میشود. از این رو، هر گونه تغییر یا ضربه بزرگ، از جمله بیماری یا جراحت جدی، مرگ و سوگواری، میتواند این افکار و احساسات را ایجاد کند.
اگرچه جنبههای روحی و وجودی روند مردن و سوگواری امری طبیعی است، اما در عین حال میتواند بسیار سرسخت، طاقتفرسا و ناراحتکننده نیز باشد و ممکن است فرد احساس ناامیدی کند، گویی که زمان به سرعت میگذرد و در این حین فرد برای بررسی زندگی خود و برنامهریزی برای مرگش در حال مسابقه است.
آنها ممکن است در مورد تصمیماتشان در زندگی فکر کنند، انتخابهای خود را زیر سوال ببرند و در مورد چیزهایی که گفتهاند یا انجام دادهاند احساس گناه کنند. مدام این پرسش را از خود میپرسند “چه میشود اگر…؟” و سعی میکنند زندگی خود را به شکل متفاوتی تصور کنند. همچنین، با توجه به اعتقادات معنوی و مذهبی خود، فرد ممکن است تمایل داشته باشد که به قدرت برتر خود نزدیکتر شود. آنها ممکن است مایل باشند تا بیشتر در مراسمهای مذهبی شرکت کنند و یا برای دریافت راهنمایی و آرامش از یک رهبر معنوی کمک بگیرند.
از سویی دیگر، اگر در صورتی که در مورد مسئله مرگ خود با خشم برخورد کنند، ممکن است چنین احساسی داشته باشند که از مرکز معنوی خود دور شدهاند و مایل نباشند در اعمال مذهبی شرکت کنند. اگر دین شخص سنتهایی برای افراد در حال مرگ دارد، ممکن است آنها بخواهند در آن مراسم شرکت کنند. همچنین ممکن است بخواهند در مورد چگونگی بازتاب زندگی معنوی خودشان در طی فرآیند مرگ و دوره پس از آن صحبت کنند. از این رو، نیازهای روحی و وجودی افرادی که از عزیزان در حال مرگ مراقبت میکنند نیز باید در نظر گرفته شود.
به همین ترتیب، فردی که در واپسین روزهای عمر خود به سر میبرد ممکن است از طریق رهبران مذهبی یا در برخی متون به دنبال جملاتی آرامشبخش باشد. در این بین، کسانی که از آنها مراقبت میکنند نیز ممکن است از ارتباط با جامعه معنوی یا مذهبی خود سود ببرند.
شاید چندان مهم به نظر نرسد اما، پرداختن به جنبههای عملی مرگ، سوگواری و اندوه بخش مهمی از این فرآیند است. در حقیقت، یکی از مواردی است که میتوانید از قبل برای آن برنامهریزی کنید.
برای بسیاری از افراد صحبت درباره برنامههای پایان زندگی، وصیتنامه و ترتیبات تشییع جنازه امری سخت و دشوار است، اما همه اینها بخشی از مراسم سوگواری و فرآیند مرگ هستند که میتوانید از مدتها قبل به آنها بپردازید.
هنگامی که شما و عزیزانتان آشکار و واضح در مورد ترجیحات خود صحبت میکنید، میتوانید افرادی حرفهای مانند حسابداران، مدیران تشییع جنازه، وکلا، پزشکان و دیگر متخصصان در امر مراقبتهای بهداشتی بکار بگیرید و اطمینان حاصل کنید که خواستههای شما درست برآورده میشود. هنگامی که همه کارها به خوبی انجام شد، امیدواریم که در زمان رسیدن به آن چیزی که برای آسان کردنش این فرآیند را طی کردید، به راحتی انجام شود.
جمع کردن گروهی از دوستان، همسایگان و پشتیبانی جامعه تضمین میکند که شما برای زمانی که با عزیزتان باقی مانده است، آمادهاید. احتمالاً دیگر در این مدت به فکر خرید لباسشویی و خواربار فروشی منزل نخواهید بود، اما این نگرانیهای عملی هنوز باید برطرف شوند. اینکه کسی را داشته باشید تا در نظافت و آماده کردن غذا به شما کمک کند، به شما این امکان را میدهد در روزهای آخر زندگی زمان و انرژی خود را روی بودن با عزیزتان متمرکز کنید.
همه ما به نوعی تجربهای از مرگ خواهیم داشت، اما آن را به یک شکل تجربه نخواهیم کرد. تجربیات منحصربهفرد ما حتی ممکن است با افزایش سن و مواجه بیشتر با مرگ تغییر کند.
احساس ما نسبت به مرگ، نیاز و خواسته ما در طول فرآیند مرگ و نحوه سوگواری ما هنگام از دست دادن عزیزی و کسی که دوستش داریم، تحت تأثیر باورها و تجربیات ما است. آنچه اهمیت دارد این است که بسیاری از جنبه های فیزیکی، عاطفی و معنوی مرگ که البته ناراحتکننده و گیجکننده نیز هستند، امری طبیعی است و باید از آن آگاهی داشته باشید.
در حالی که همواره نمیتوان کنترل شرایط را بدست گرفت و یا حتی نمیدانید که در یک موقعیت چه واکنشی نشان دهید، جنبههایی از روند مرگ وجود دارد که شما و خانوادهتان میتوانید برای آن برنامهریزی کنید. صحبت کردن در مورد ترجیحات خود برای مراقبت از پایان زندگی، راهاندازی یک گروهی حمایتی و ارتباط با جامعه معنوی خود، همگی از جمله راههایی است که میتوانید به خودتان فرصت دهید تا آشکارا و صادقانه با مرگ روبرو شوید.
فرقی نمیکند که خودتان در حال رویارویی با مرگ باشید و یا یکی از عزیزانتان در بستر مرگ باشد و از او مراقبت میکنید، به یاد داشته باشید که نباید این کار را به تنهایی انجام دهید. بلکه علاوه بر دوستان و خانواده شما، مشاورانی در زمینه سوگ، گروههای حمایتی، جوامع مذهبی و مراقبت
کنندههای حوزه سلامت نیز میتوانند کمک و پشتیبان خوبی برایتان باشند.
منبع: verywellmind.com / ترجمه: فاطمه شهابی